❤EVRYTHING YOU WANT

 سيب سرخي رابه من بخشيد و رفت ، عاقبت برعشق من خنديد ورفت ، اشك درچشمان سردم حلقه زد ، بي مروت گريه ام راديد و رفت

 

نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت 9:39 توسط said| |

 

 وقتي کوچيک بوديم دلمون بزرگ بود ولي حالا که بزرگ شديم بيشتر دلتنگيم ............کاش کوچيک مي مونديم تا حرفامون رو از نگاهمون بفهمن نه حالا که بزرگ شديم و فرياد هم که مي زنيم باز کسي حرفمون رو نميفهمه

 

نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت 9:25 توسط said| |

 زندگي گل سرخي است كه گلبرگهايش خيالي و خارهايش واقعي است .

 
 
نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت 9:23 توسط said| |

بنام خدایی که برای قلب دوست و برای اثبات دوستی اشک را افرید

  

نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت 9:17 توسط said| |

 خسته م از تظاهر به ایستادگی از پنهان کردن زخم هام زور که نیست دیگه نمیتونم بی دلیل بخندم وبا لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راهه

نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت 9:14 توسط said| |

 فرقی نمیکنه دختر باشی یا پسر , متحرک

متحرکهمین که با دل کسی بازی نکنیمتحرک  
متحرکمردی... متحرک


نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت 9:7 توسط said| |

 آینه بهترین دوستمــه؛ چــون وقتـــی‌ گــریــه مــی‌کنـــم، نــمـی خنــده


نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت 9:2 توسط said| |

 غیرت دارم روی خاطراتمان برای کسی تعریفشان نمیکنم

فقط تو مرام داشته باش


انکارشان نکن


نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت 8:58 توسط said| |

 عشقمان بازی حکمی بود که... من از دل مایه گذاشتم و تو از خشت


نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت 8:54 توسط said| |

 چقدر حقیرند کسانی که نه جرات دوست داشتن دارند نه اراده دوست نداشتن

نه مقاومت دوست داشته نشدن نه لیاقت دوست داشته شدن...اما با این حال باز

شعر عاشقانه میخوانند

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت 8:48 توسط said| |

 همیشه وقتی داری گریه میکنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره ولی اونی

که بات گریه میکنه عاشقته

 

نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت 8:44 توسط said| |

 لبخند ، شروع عشق است محبت ، باغ عشق است ناکامی ، داغ عشق چشم ،

رازعشق وعده ،امتحان عشق خاموشی ،درد عشق ورسوایی ،شرمندگی عشق .

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت 8:38 توسط said| |

 به نام خدائی که هستی را با مرگ ، دوستی را یک رنگ زندگی را با رنگ ،

عشق را رنگارنگ ، رنگین کمان را هفت رنگ شاپرک را صد رنگ ، و مرا

دلتنگ تو آفرید

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت 8:32 توسط said| |

 از تنها بودنم راضی نیستم ؛ اما …. خوشحالم که با خیلی ها نیستم

نوشته شده در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,ساعت 19:18 توسط said| |

 
 

آشق ! از این به بعد اینگونه بنویسید ! چون همیشه سرش کلاه می رود


نوشته شده در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,ساعت 19:13 توسط said| |

 نخ داخل شمع از شمع پرسید:چرا وقتی من میسوزم تو هم آب میشی؟شمع گفت


مگه میشه کسی که تو قلبمه بسوزه و من اشک نریزم؟


نوشته شده در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,ساعت 19:10 توسط said| |

 کاش همانطور که از شکستن تکه ای شیشه بر میگردی و نگاهش میکنی وقتی

دل مرا شکستی ، یکبار بر میگشتی فقط نیم نگاهی میکردی

 

 

نوشته شده در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,ساعت 19:7 توسط said| |

 
 

در تنهایی ام به این می اندیشم که در تنهایی اش به من می اندیشد؟

 


نوشته شده در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,ساعت 19:1 توسط said| |

 


وقتی می خوای یه رابطه رو به هم بزنی خب به هم بزن اما لگدکوبش نکن

بزاربرو...اما داغونش نکن..با احساسش، فکرش،اعتمادش وغرورش بازی

نکن چون بعد ازرفتن تو فقط غمگین نمیشه تا سالها باید با یه ترس لعنتی 

زندگی کنه و نتونه دیگه به هیچ کس اعتماد کنه حتی برای یه دوستی ساده 

اگه می خوای بری برو ولی به نوع رفتنت خوب فکر کن

 
نوشته شده در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,ساعت 18:55 توسط said| |

        سلامتی همه اونایی که

اونقدر دلشون گرفته که خواب به چشماشون نمیاد
اونا که با اینکه میدونن طرفشون راحت راحت خوابیده
بازم هر چند دقیقه زیر چشمی موبایلشونو نگا میکنن
که شاید یه اس ام اس روشنش کنه


نوشته شده در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,ساعت 18:52 توسط said| |

 

 

 

دیروز و فردا هر دو نامردند …!دیروزبا خاطراتش وفردا با وعده هایش …

مرا فریب دادند تا نفهمم امروزم چگونه گذشت…

 

 

نوشته شده در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,ساعت 18:39 توسط said| |

 

 

 

وقتی عشقت تنهات گذاشت ، نگران خودت نباش که بدون اون چیکار می کنی ،

شرمنده دلت باش که یک باره دیگه بهت اعتماد کرد

 

 

نوشته شده در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,ساعت 18:34 توسط said| |

 

 

آن کس که میگفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد بلکه

رهگذری بود که روی برگهای پاییزی راه می رفت و صدای خش خش برگها

همان آوازی بود که من گمان می کردم می گوید *دوستت دارم*

 

نوشته شده در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,ساعت 17:39 توسط said| |

 سیاه بپوش رفیق…

 اینجاتاپیراهنت راسیاه نبینند،

باورنمیکنند چیزی ازدست

 داده باشی

نوشته شده در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,ساعت 17:23 توسط said| |

 

نوشته شده در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,ساعت 9:17 توسط said| |

 

نوشته شده در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,ساعت 9:11 توسط said| |

 

نوشته شده در دو شنبه 26 تير 1391برچسب:,ساعت 20:15 توسط said| |

زندگي کتابي است پرماجرا ، هيچگاه آنرا به خاطر يک ورقش دور مينداز
 

  

نوشته شده در دو شنبه 26 تير 1391برچسب:,ساعت 18:19 توسط said| |

 همه گفتن:عشقت داره بهت خیانت می کنه 


گفتم:می دونم 

گفتن:این یعنی دوستت نداره ها 

گفتم:می دونم
 

گفتن:احمق یه روز میذاره میره تنها میشی
 

گفتم:می دونم 

گفتند: پس چرا ولش نمیکنی؟ 


گفتم:این تنها چیزیه که نمیدونم 

 
نوشته شده در دو شنبه 26 تير 1391برچسب:,ساعت 18:10 توسط said| |

 خط زدن برمن، پایان من نیست... آغازبی لیاقتی توست همیشه بهترین ها برای

من بوده و هست اگه ماله من نشدی قطعا بهترین نبودی

 

نوشته شده در دو شنبه 26 تير 1391برچسب:,ساعت 18:6 توسط said| |

 

همیشه دلتنگی به خاطر نبودن شخصی نیست ! گاهی به علت حضور کسی

در کنارت است ؛ که حواسش به تو نیست ... !!

 

 

ترنم اشک

 

نوشته شده در دو شنبه 26 تير 1391برچسب:,ساعت 17:34 توسط said| |

 

نوشته شده در دو شنبه 26 تير 1391برچسب:,ساعت 17:5 توسط said| |

 

نوشته شده در دو شنبه 26 تير 1391برچسب:,ساعت 12:9 توسط said| |

 از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست

گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست
باید که سفر کرد به محبوب رسیدن
اما نتوان کرد دگر قافله ای نیست
 
نوشته شده در دو شنبه 26 تير 1391برچسب:,ساعت 11:50 توسط said| |

 

گفتی چند تا مهمون دارم.. گفتم بفرمایید تو. مهمونات مثل خودت واسم عزیزن
 
و مهمونا اومدن به نامهای: تنهایی... حسرت... آوارگی و غم  ...گفتی: منو 

ببخش می رم ولی زود بر می گردم. رفتی و چه زود منو با مهمونات آشنا 

کردی.اون روز بود که تصمیم گرفتم دیگه هیچکس رو به خونه ی دلم راه ندم

نوشته شده در دو شنبه 26 تير 1391برچسب:,ساعت 8:43 توسط said| |

 

همیشه فکرکن که توی یک دنیای شیشه ای زندگی می کنی پس مراقب باش به

طرف کسی سنگ پرت نکنی چون اول دنیای خودتو می شکنی.



نوشته شده در دو شنبه 26 تير 1391برچسب:,ساعت 8:29 توسط said| |

 

ترنم اشک
خــــــدايا :

هيــچ تنــهايي رو اونــقدر تنــها نكــن كه به هــر بي ليــاقتــي بگــه عشــقم

 

 

 

ترنم اشک

 

 

نوشته شده در دو شنبه 26 تير 1391برچسب:,ساعت 8:13 توسط said| |

 

زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشک به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم

نوشته شده در دو شنبه 26 تير 1391برچسب:,ساعت 1:35 توسط said| |

 دوست دارم از تو بنویسم. دوست دارم به تو بگویم که چقدر دوستت دارم. مثل حس بازی در کوچه پس کوچه های کودکی، مثل حس نیاز در سجاده ام.

نوشته شده در دو شنبه 26 تير 1391برچسب:,ساعت 1:24 توسط said| |

 

چقدرســـــــخته هــــــــمه روخط بزنى تابه یه نــــــــفربرسى! غافــــــل

ازایــــــنکه تو لیـــــست اون; اولــــــین كســــــــی باشی كه خطـــــــــ 

خوردی!شایدم اصلا تو لیـــستش نبودی!!


نوشته شده در دو شنبه 26 تير 1391برچسب:,ساعت 1:13 توسط said| |

Design By : Mihantheme