❤EVRYTHING YOU WANT
ای زن ذلیل ها.البته بایدم باشن.مردا که نمیتونن رودر روی زنا وایسن.... هه هه هه هه...
دختری ازپسری پرسید:آیا من نیز چون ماه ریبایم؟ پسر گفت:نه نیستی دختر بانگاهی مضطرب پرسید:آیاحاضری تکه ای از قلبت راتاابدبه من بدهی؟ پسرخندیدوگفت:نه نمیدهم دخترباگریه پرسید:آیادرهنگام جدایی گریه خواهی کرد؟ پسردوباره گفت :نه نمیکنم. دختر بادلشکسته از جابلندشددرحالی که قطره های الماس اشک چشمانش رانوازش میکرد،اماپسر دست دختر راگرفت ودرچشمانش خیره شد وگفت:توبه اندازه ی ماه زیبانیستی بلکه بسیارزیباترازآن هستی. من تمام قلبم راتاابدبه توخواهم داد نه تکه ای کوچک ازآن. واگرازمن جدا شوی من گریه نخواهم کردبلکه خواهم مرد...... یه دوست معمولی هرگز گریتو ندیده؛یه دوست واقعی شونه هاش ازاشکای تو خیس میشه. یه دوست معمولی متنفره از اینکه وقتی رفته بخوابه بهش زنگ بزنی،یه دوست واقعی میپرسه که چراخیلی وقته بهش زنگ نمیزنی. یه دوست معمولی وقتی بینتون بحثی میشه دوستی روتموم شده میدونه ؛دوست واقعی بعداز یه دعواهم بهت زنگ میزنه. یه دوست معمولی همیشه ازت انتظار داره؛یه دوست واقعی همیشه ازت میخوادبهش تکیه کنی.
خدایا خودت کمکشون کن... ای جسارت! دوست من باش. ------------------------------------------ ------------------------------ ------------------------------ ------------------------------ ------------------------------ ------------------------------ ------------------------------ ------------------------------ ------------------------------
.
.
.
... .
... ... ... ... .
.
قول دادی ها!!!!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
1.باید یه حرف مهمی رو بهت بگم، به شماره 5 نگاه کن
2.برای دونستن جواب شماره 11 رو نگاه کن
3.لازم نیست ناراحت بشی، شماره 15 رو نگاه کن
4.آروم باش، ناراحت نشو، شماره 13 رو نگاه کن
5.اول شماره 2 رو نگاه کن
6.اینقد عصبی نباش،شماره 12 رو نگاه کن
7.میخواستم بگم دوست عزیزم خیلی دوست دارم !!
8.چیزی که من میخوام بگه اینه که.... باید 14 رو ببینی
9.یه کم تحمل داشته باش، شماره 4 نگاه کن
10.برای بار آخر ، به شماره 7 نگاه کن
11.امیدورام که خیلی ناراحت نشده باشی، 6 رو ببین
12. معذرت میخوام،ولی باید 8 رو نگاه کنی
13.ناراحت نشو دیگه، 10 رو نگاه کن
14.نمیدونم چه جوری بهت بگم، ولی باید 3 رو نگاه کنی
15.حتما خیلی ناراحت شدی، ولی ناراحت نباش، به شماره 9 نگاه کن...
می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟
خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد
اما کودک هنوزاطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه،گفت : اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند.
خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود
کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟...
خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشتهّ تو، زیباترین و شیرینترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.
کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟
اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.
کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟
فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود .
کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود.
خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه دربارهّ من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت،گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود
در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد.
کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند.
او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:
خدایا !اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید..
خداوند شانهّ او را نوازش کرد و پاسخ داد:
نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را ...
*** مـادر***
صدا کنی
یخ زده بود شاخه ی گل تو دستم
کجا بودی وقتی غریبی ودرد
داشت منه تنهارو دیوونه میکرد
کجا بودی وقتی که ازپنجره
میپرسیدم این چندمین عابره
کجا بودی وقتی تورو میخواستم
که دستات آروم بشینه تو دستم
کجا بودی وقتی که گریه کردم
ازتو به آسمون گلایه کردم
کجابودی وقتی کنارعکسات
شبا نشستم به هوای چشمات
کجا بودی تولحظه ی نیازم
وقتی میخواستم دنیامو بسازم
کجابودی ببینی من میسوزم
عین چشات سیاهه رنگ روزم
کجا بودی تشنه ی چشمات بودم
نبودی من عاشق دنیات بودم
کجابودی وقتی دیوونه ت بودم
وقتی که بیقرار شونه ت بودم
کجا بودی وقتی چشام به در بود
ترانه هام شکایت سفربود
نبودی پیش منه بی ستاره
ترک میخورد دلم بایک اشاره
کجابودی وقتیکه مینوشتم
ترانه هام همه ماله فرشتم
کجا بودی وقتی که پر پرشدم
سوختم و ازغمت خاکسترشدم
کجابودی ببینی فصل بهار
همه میگفتن تومنو گذاشتی کنار
سرزنشای مردم رو شنیدم
هرچی که باورت نمیشه دیدم
کنایه هاشونو به جون خریدم
نبود ستاره ام شبا گریه چیدم
کجا بودی وقتی بهم خندیدن
ردشدن وهمدیگه رو بوسیدن
کجابودی ببینی خستگیمو
آب شدن شمعای زندگیمو
************
همه سراغ تورو میگرفتن
زیر لبی یه چیزایی میگفتن
می خندیدن اما تنم میلرزید
کجا بودی وقتی چشام میترسید
کجا بودی وقتی سحر نداشتم
سیاهی بود از تو خبر نداشتم
کجا بودی وقتی که اشکام می ریخت
خون جای گریه از توی چشمام می ریخت
کجا بودی وقتی باید می موندی
غصه مو از لحن صدام می خوندی
کجا بودی نگام به در سفید شد
هر کی به جز من از تو نا امید شد
کجا بودی وقتی دعای داغم
میزد به سقف کوچیک اتاقم
کجا بودی وقتی صدات میکردم
به آسمون رسید صدای دردم
کجا بودی من از خودم گذشتم
هر جا بگی رو دنبال تو گشتم
کجا بودی ببینی آبروم مرد
اما به خاطر چشات قسم خورد
خنده واسه همیشه از لبام رفت
رسیدن از مرمر رویاهام رفت
کوچه ی انتظار رسید به بن بست
دلم میگفت اون سر وعده هاش هست
کجا بودی که از نفس افتادم
روزی یه بار زنده شدم جون دادم
وقتی که این بازیا رو می کردی
من میدونستم داری بر میگردی
پاهای خسته تو بذار رو چشمام
بگو که دیگه نمی ذاری تنهام
بگو هنوز دوستم داری با منی
بگو محاله قلبمو بشکنی
کجا بودی ببینی بی ستاره ام
ببینی جز تو کسی رو ندارم
غم نبودنت مثل آتیشه
تو این دو خط ترانه جا نمیشه
دوستی نعمت گرانبهائی است ،خوشبختی رادوبرابر می کندوبه بدبختی تخفیف
میدهد.
اگر كسی را دوست داری رهایش كن سوی
تو برگشت از آن توست و اگربرنگشت از اول برای تو نبوده
------------------------------
از بزرگی نترس؛ بعضی بزرگ زاده
میشوند، برخی بزرگی را به دست میآورند و بعضی بزرگی را به دامانشان
میاندازند.
آه که دروغ چه چهره زیبایی دارد.
به لبهایت خوار و خفیف کردن نیاموز
که برای بوسیدن آفریده شدهاند.
------------------------------
خدا به تو یک صورت داده است و تو از
آن صورت دیگری ساخته ای.
صورت شما كتابیست كه مردم می توانند
از آن چیز های عجیب بخوانند.
به عمقت برو، در بزن و بپرس قلبت چه میداند.
اگر کلمات نایاب شوند، بهندرت بیهوده مصرف میشوند.
با خنده و شادی، نگذار چین و چروکهای پیری از راه برسند.
چقدر بدبختند آنان که صبر و شکیبایی
ندارند؛ مگر نه آن است که زخم ذره ذره التیام مییابد.
Design By : Mihantheme